خلوت من

هرگاه که دلت یاد کسی کرد و فرو ریخت یاد آر که من منتظر و چشم به راهم

خلوت من

هرگاه که دلت یاد کسی کرد و فرو ریخت یاد آر که من منتظر و چشم به راهم

همبازی!

2wlt53k.gifهمبازی2wlt53k.gif

خیال نکن، نمی شناسمت. نمی ذارم از یادم بری.پشت سایه بازیگوش درختا پنهون شدی که چی؟! رد پاتو دیدم...سایه ات داره می لرزه! عکست افتاده تو صورت ماه! صدای تاپ تاپ دلت، شبو از خواب پرونده!

هنوز دلت پر از هوای بودنه! هنوز چشات داد می زنه، تو  دلت چه خبره! بوی محبت می دی، بی تاب شکفتنی، تو خودتی!

خیال نکن گمت می کنم. نمی ذارم از یادم بری.من هنوز به یادتم!

هنوز با توام. نه اهل خاکم. نه از قبیله باد! از تبار عشقم،ولی همجنس فرشته ها نیستم، پس خرده نگیر، باورم بکنی یا نه ! من خود باورم. خود یقین.

بذار بهت بگم تا بدونی که ...عشق همراهته! بذار خودشو نشونت بده! بذار تو رو هوایی کنه! بذار دوباره عاشق بشی. بذار یه ترانه عاشقانه تو رو از اشک  تر کنه...بذار تماشای یه فیلم عاشقانه تو رو ببره به مرز حساس تر شدن.بذار یه خنده ی بلند از ته دل، هر چی گرد خماریه از تنت بیرون بریزه. بذار یه گریه سیر و بی ریا، صاف و زلالت کنه. بذار عشق تو دلت ذوق کنه، پا بکوبه، کارای عجیب و غریب کنه. همه رو متعجب کنه. بذار رفتار تو به یاد دیگرون بندازه که تو هنوز همون عاشق صادق و شادی هستی که بودی.

می آی... آرزوهای کودکانه داشته باشیم؟

 هیچ یادته؟... شادی واسمون مزه داشت. شیرینی همیشه به کام مون می نشست. یادته، می دونستیم یه لیوان آب خنک، وقتی که تشنه ایم، چه نعمتیه! یادته با چه چیزهای کودکانه ای شاد می شدیم؟ یه کتاب خوشحالمون می کرد و یه عروسک خوشبختمون!

همه جا کنار هم حضور داشتیم. فکرمون جایی بود که اون یکی بود. هیچ وقت حوصله نداشتیم تو آینه به خودمون زل بزنیم و از خودمون بپرسیم داری چیکار می کنی؟! از بس بی قرار زندگی کردن بودیم، هیچ جا در جا نمی زدیم، فقط هر روز با زندگی شروع می شدیم، با زندگی ادامه داشتیم، هر روز با روز دیگه فرق داشتیم. راحت می بخشیدیم. سریع اخم ها و اشک ها را به خنده و لبخند تبدیل می کردیم و حالا رفیق من! چرا پشت این سایه های بلند پنهان شدی؟

هنوز هم بازیگوشی؟ هنوز به دنبال کسی هستی تا با تو بازی کنه! من تو رو از یاد نبردم. مگه می شه، آدم خودشو فراموش کنه! تو خود منی! تو روح تپنده ی منی!

درسته یه روزایی از یادت بردم. ولی دیگه نمی ذارم از یادم بری. بعضی وقتا زندگی رو خیلی سخت گرفتم ولی دیگه نمی ذارم این طور به زندگی نگاه کنم. گاهی شد، از یه حرف، یه کلام یا عمل نادرست روزها در رنج بودم، اما حالا که تو رو به یاد آوردم می بینم، چه راحت می تونم فراموش کنم. چه ساده می تونم ببخشم  و چه آسون می تونم، بگذرم.

تو هیچ وقت نرفتی. همون جا پشت اون درختا بودی. گاهی برق چشمات توجهم را جلب می کرد. گاهی هم عطرت را از لابه لای بوته های گل حس می کردم. ولی تا چشمانم را تیز می کردم می گریختی! من بودم  و دودلی حضور تو! قلبم می گفت هستی ولی چشمانم تو را نمی دید...

چرا ...فراموشت کرده بودم؟ چه احساس قشنگی به دیدن آدم می اد وقتی که به یاد می آری آشنایی پس سایه های ترس ایستاده...اون وقته که دیگه نمی ترسی...

بازم خیال بازی داری. حالا می دونم کجا پنهون شدی. اما این بار بازی را بهم نمی زنم. منم خیال بازی دارم.

بهتره تو دنبالم بگردی.اگه منو پیدا کنی،همیشه باهات همبازی می شم. با هم دوست می شیم. می شیم عین بچه ها : همه جا سرک می کشیم.با صدای بلند می خندیم. خوراکی هامونو با هم قسمت می کنیم. بند کفشامونو به هم گره می زنیم...

اگه منو تو دوباره با هم همبازی بشیم هیچ  وقت احساس تنهایی نمی کنیم. همیشه هر دوی ما با همیم هرکس ما رو با هم ببینه احساس نشاط و شادابی می کنه به یاد رفاقت های زلال کودکی می افته.اونم هوس می کنه بره همبازیشو پیدا کنه.

آی رفیق! من همیشه دلم بی تاب دیدنته!

حالا  می تونیم، مثل دو کودک بازیگوش تو کوچه باغا بدویم. آواز بخونیم. می تونیم برای هم قصه بگیم. فقط کافیه از روزمرگی فاصله بگیریم. از تکرار خودمون دور بشیم. از رو دست هم تقلب نکنیم. نترسیم از این که احساسمونو بهم بگیم.

از وقتی تو رو پشت سایه ها حس کردم دیگه از سایه ها نمی ترسم... تو هم از سایه ها نترس. سایه تردید و دودلی، سایه عادت ها، سایه باید نبایدها، سایه تقلید و پیروی، سایه همرنگ شدن ها.

از یادت نره. من و تو در پی هم می گردیم. تا لحظه رسیدن به معصومیت و صداقت و پاکی... فقط یک تصمیم فاصله است بخواه تا ببینی.

عزیز بازیگوشم! بهم اطمینان بده که به زودی این آخرین سایه های تردید و ترس ناپدید می شه.  این تصمیم توست که همه چیز را عوض می کنه. این نگاه توست که جون میگیره. این تویی که کم کمک از پشت سایه ها پیدا می شی... پررنگ و پررنگ تر... این صدای توست که از اعماق سایه ها به گوش می رسه:

...خودت بگو اولین کلامت چیست؟؟؟

نظرات 26 + ارسال نظر

سلام دوست گلم خوب هستید من اولین باره که از وبلاگ شما دیدن میکنم مطالبت جالب و زیباست اگه وقت کردی یه سر هم به من بزن خوشحال میشم این شعر را تقدیم میکنم به قلب پاکت امیدوارم خوشت بیاید
با خدا باش که بی او هیچ است
با خدا بودن نشان آدمیست
موفق و پیروز باشید

حسین پنج‌شنبه 10 مرداد 1387 ساعت 16:59 http://asheghe-tanha.mihanblog.com

سلام دوست عزیز....
خوشحال شدم که به وبتون سر زدم..مطلب اخرتون همبازی بسیار جالب و زیبا بود..من که خیلی باهاش حال کردم...

به منم سر بزنید خوشحال میشم...

آتنا پنج‌شنبه 10 مرداد 1387 ساعت 19:12 http://www.blureashk.blogfa.com





پنج وارونه چه معنا دارد ؟!
خواهر کوچکم از من پرسید
من به او خندیدم
کمی آزرده و حیرت زده گفت
روی دیوار و درختان دیدم
باز هم خندیدم
گفت دیروز خودم دیدم پسر همسایه
پنج وارونه به مینو میداد
آنقَدَر خنده برم داشت که طفلک ترسید
بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم
بعدها وقتی غم
سقف کوتاه دلت را خم کرد
بی گمان می فهمی
- پنج وارونه چه معنا دارد


آپم بدو بیا

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 10 مرداد 1387 ساعت 20:28

سلام شادى جونم
نه تو واقعا فرشته اى خانمى
هفته ى دیگه آپ مى شم .
روزات یاسمنى
آدم برفى
گفته هاى دل من زیر آسمان خدا
دوست دارم

Dr.data جمعه 11 مرداد 1387 ساعت 01:05 http://web-nevesht.blogfa.com

با سلام
با وبلاگ «وب نوشت» در خدمت شما هستم . توصیه می کنم حتما به این وبلاگ سر بزنید و آنرا به دوستان خود هم معرفی کنید . اگر مطالب آنرا با عقلتان سازگار دیدید لطفا آنرا لینک کنید .
www.web-nevesht.blogfa.com

شبگردی می‌کنم. اما صدای نفس‌هایت را از پشت هیچ پنجره و دیواری نمی‌شنوم. آسوده بخواب نازنینم، شهر در امن و امان است ... تنها خانه‌ی من است که در آتش می‌سوزد
دوست عزیزتر ار جانم به خاطر همه مهربانی هایت متشکرم منتظر حضور دوباره شما میباشم یا حق


عاشق تنها جمعه 11 مرداد 1387 ساعت 15:49 http://asheghebikas.blogsky.com/

سلام.خوبی؟؟
من آپم تو چرا خبر نکردی؟؟؟
راستی من بهترین دوستم رو از دست دادم..

سلام دوست خوب من ممنون از حضورت ای مهربون وقتی سرت رو رو شونه های کسی میگذاری که دوستش داری بزرگترین آرامش دنیا رو تو خودت احساس میکنی و وقتی کسی که دوستش داری سرش رو رو شانه هات میذاره احساس می کنی قوی ترین موجود جهانی .

مهدی-=-=-دفتر عشق جمعه 11 مرداد 1387 ساعت 20:01 http://daftareshghe.blogsky.com/

چه زود فراموش شدم ....
چه زود فراموش شدم آن زمان که نگاهم از نگاهت دور شد ...
چه زود از یاد تو رفتم آنگاه که دستانم از دستان تو رها شد ...
مقصد من در این راه عاشقی بیراهه بود ، اینهمه انتظار و دلتنگی بیهوده بود !
با اینکه دلتنگ هستم اما چاره ای جز تحملش ندارم ، خیلی خسته ام،راهی جز تنها ماندن ندارم !


سلام دوست عزیز

**دفتر عشق به روز شد**

منتظر حضور شما هستم

شاد باشی[گل]

باغ گل سرخ شنبه 12 مرداد 1387 ساعت 12:39

کودک درونت هماره پایدار و سرزنده باد نازنین

شهرزاد شنبه 12 مرداد 1387 ساعت 17:23 http://otagheabieman.blogfa.com/

دلم برای سایه ی پشت سرم تنگ شده
خدا بگیر زهر نگاه سایه ی سنگ شده

اولین پست وبلاگم را به زودی زود میگذارم

آزاده شنبه 12 مرداد 1387 ساعت 18:47 http://dibache.blogsky.com

سلام خوبی شادی جون؟ چه خبرا ؟ چه متن قشنگ و رنگوارنگی نوشتی

افسانه یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 07:57 http://golbarhar.persianblog.ir/

باسلام

موفق وشاداب باشید

آزاده یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 09:31 http://dibache.blogsky.com

زندگی خوردن و خوابیدن نیست

انتظار و هوس و دیدن و نادیدن نیست

زندگی چون گل سرخی است

پر از خار

پر از برگ

پر از عطر لطیف

یادمان باشد اگر گل چیدیم

عطر و برگ و گل و خار

همه همسایه ی دیوار به دیوار همند .........

دکتر علی شریعتی

مهدی-××-دفتر عشق دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 14:10 http://daftareshghe.blogsky.com

سلام[گل]
امیدوارم که خوب و سلامت باشید ![گل]

×××××××××[گل]دفتر عشق به روز شد [گل]×××××××××


منتظر حضور سبز و صمیمانه شما[گل]

منتظر نظر قشنگ شما[گل]

منتظر حمایت شما [گل]


هستم![گل]

شاد باشید در پناه حق [گل]

پژمان سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 10:45 http://360.yahoo.com/pejhman_basafa

روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت ". می آید ، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست .
فرشتگان چشم به لبهایش دوختند ، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود :
" با من بگو از انچه سنگینی سینه توست . گنجشک گفت " لانه کوچکی داشتم ، ارامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام . تو همان را هم از من گرفتی . این توفان بی موقع چه بود ؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود ؟ و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد . فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت " ماری در راه لانه ات بود . خواب بودی . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. انگاه تو از کمین مار پر گشودی . گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت " و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی.
اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود . ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد
یادت بمونه خانمی

سیده زهرا قریشی سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 10:57

سلام زهرا جان وبلاکت قشنکه موفق و موید سلام برسون باز هم سر میزنم اکر عمری بود قربانت

عزیزم به اندازه ی یه دنیا خوشحال شدم از حضورت

آزاده سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 12:25 http://dibache.blogsky.com

سلام خوبی ؟ جه خبرا؟ من آپم یه سری بهم بزن[لبخند]

امیر سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 15:55

سلام‌ خوبی‌ عزیزم من از وبلاگ‌ شما‌ دیدن کردم مطالب ات‌ خوب و‌ زیبا‌ بود‌ ارزو میکنم در هر زمینه که تلاش‌ می کنی موفق باشی ازمطالب ات خوش ام‌ امد

افسانه چهارشنبه 16 مرداد 1387 ساعت 08:39 http://golbarhar.persianblog.ir/

سلام خانمی موفق تر باشید

agh milad پنج‌شنبه 17 مرداد 1387 ساعت 20:45

?mikhay man javab bedam
avalin kalamam ineeeee
sok sok
e na na naaaaaaaaaaaaaaaaaa
mamanamo miaram saret
bache ke zadan nadare
dige shokhi base nazare jedi bedam
bisiar bisiar bad nabood
khob bod khob bod nazan


be del nagiri missy

مهدی×@@*دفتر عشق جمعه 18 مرداد 1387 ساعت 18:01 http://daftareshghe.blogsky.com

سلام خوبی؟

**~~ دفتر عشق به روز شد **~~

منتظر حضور سبز شما هستم

شاد باشی

********************************
دلتنگم عزیزم .......
به امید تو دل به آسمان بسته ام ، به یاد تو به آسمان نگاه میکنم ، میبینم ستاره ها را، میشمارم تک تک آنها را .....
به عشق تو شبها را تا سحر بیدار می مانم ، مینویسم درد دلم را ، تا فردا برایت بخوانم .................

مهدی×@@*دفتر عشق جمعه 18 مرداد 1387 ساعت 18:50 http://daftareshghe.blogsky.com/

سلام. خوبی؟
مطلب شما رو با دقت خوندم و میتونم بگم واقعا عالی مینویسید
این سبک رو خیلی کمتر دیدم
یک سبک جدیده
که به زبان گفتاری همراه با ریتم خیلی زیبا نوشتید
به کارتون ادامه بدید
عالیه
موفق باشی

ممنون ولی مطلب الهام گرفته از مطلبی در مجله ی موفقیت بود

غریبه آشنا شنبه 19 مرداد 1387 ساعت 00:04 http://faryadesukut.persianblog.ir

سلام.وبلاگ زیبایی داری.تبریک میگم.[لبخند]

برای باقی عمرم خریده ام قفسی
زمان مجال پریدن نمی دهد به کسی....

سبز باشی.[گل]

؛غریبه دیروز.دوست امروز.فراموش شده فردا؛

حمید چهارشنبه 30 مرداد 1387 ساعت 18:01 http://www.royayejavany.blogfa.com

سلام
وبلاگ جالبی داری امیدوارم موفق باشی

kaka mohsen شنبه 23 شهریور 1387 ساعت 14:30 http://www.yaram.blogsky.com

salam man shoma ro link kardam dost dasti man ro link kon @be nam(eshg sard

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد